اي نازنينم
مهربانم
دلنشينم
منم من عاشقت
آرام باش اي بهترينم
من اينجا مست مستم
مست و بي پروا
شبانگاهان منم گرماي عشقت را درون بسترم خواهان
همان شبها كه من مست حضور تو
نياز تو
دو چشم دلنواز تو
چو مستان نعره زن شايد تو را در هاله اي از نور من ديدم
ولي اي كاش مي بودي و من نعره زن، از مستي عشق تو اينجا
باز در كنج قفس رويا نمي چینم
آري من مستم ، عطش دارم
عطش عشق تو امشب در دل مي در شراب بي حضور تووجودم راكمين كرده
كاش امشب ساقي لبهاي تو يا گرمي دستان تو
در دل اين مجرم عاشق كمي غوغا به پا مي كرد
من اينجا كنج زندان پرعطش، پرعشق، يا ديوانه ام اين را نمي دانم
فقط ميدانم اي تنها حضور بي حضور
اي كه آغشته به تو دستان افكارم
در اين دنياي پر رنگ و رياي بي نفس بي عشق بي پرواز
با دل با نفس با عشق با پرواز
تو را من دوست ميدارم