روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم.. تنهائی را
دوست دارم چون نیست بی وفا . تنهائی را دوست دارم
چون تجربه اش کرده ام.. تنهائی رادوست دارم چون عشق
دروغین درآن نیست.
تنهائی را دوست دارم چون خدا هم تنهاست.. تنهائی
رادوست دارم چون در خلوت وتنهائیم در انتظار خواهم
گریست وهیچ کس اشکهایم را نمیبیند.. اما از روزی که
تو رادیدیم نوشتم.. ازتنهائی بیزارم چون تنهائی یاد
آور لحظات تلخ بی تو مردنم است .
نظرات شما عزیزان: